دختری به پادشاهی گفت: من عاشق شما هستم.
پادشاه به او گفت: لیاقت تو برادر من است که از من زیبا تر است
و پشت سرت ایستاده است.
دختر برگشت و کسی را پشت سر خود ندید.
پادشاه به او گفت اگر عاشق بودی، پشت سرت را نگاه نمیکردی.
ببخشید جهنـــــم دربست؟ …
نگاه هایمان ” هــــرزه ”
آغوش هایمان ” هـــوس ”
قول هایمان ”بی اعتبار ”
حرفــــــ هایمان ” ناخالص ”
عشــــق هایمان ”پوشالی”
محبتـــــــ هایمان ” قلابی”
خوبی هایمان ” تظاهـــــر ”
دیدارهایمان ”تفاخـــــــر”
صورتها “پررنگــــــــ “
سیرتها “بیرنگــــــــ”
شعار بدون ”عمـل”
قضاوتـــ بدون ”عدل”
در کدام نقطه از انسانیتــــ ایستاده ایم!!!
گاهی باید دروغ را راست پنداشت!
و گاهی راست را دروغ!
بی فریب خوردن، زندگی سخت است!
باور کن!
مادرش میگفت!
سخت تر از نبودنش ...
یادآوری آخرین لبخند پسر شهیدش بود …
سلامتی همه مادران شهدا صلوات ...
بگذار تمام دنیا بد وبیراهه بگویند!
به خودت...
به چادرت...
به سیاه بودنش...
می ارزد به یک لبخند رضایت مهدی فاطمه(س)
و بدان
گذشت آن زمان که نفت را طلای سیاه میگفتند.
این روزها طلا تویی
سیاه هم چادرت...
طعنه ها دلسردت نکن.
اُمُّل بودن جسارت میخواد...
اینکه وسط ی عده بی نماز،نماز بخونی!!
اینکه وسط ی عده بی حجاب تو گرمای تابستون حجاب داشته باشی!!
اینکه حد و حدود محرم و نامحرم و رعایت کنی!!
ناراحت نباش بانو، دوره آخر الزمان است،
به خودت افتخار کن،
تو خاصی.. نه اُمُّل
قربان قدم های کوچک اما بلندت . . .
می روی انتقام سیلی مادر را بگیری . . .
بگو: لبیک یا ابالفضل العباس (ع)
توی محوطه دانشگاه باد خیلی شدیدی می وزید,
طوری که مجبور بودی چادرت را محکم دورخودت بپیچی تا مبادا باد چادر از سرت برگیرد.
به وسط محوطه رسیدیم.شدت باد و گرد و خاک آنقدر زیاد بود
که ناخوداگاه چشمهایمان رابستیم و ایستادیم.
درهمین شلوغی باد چادر دختر را از سرش برداشت و چند متر آنطرفتر پرتاب کرد.
کل محوطه پرشد از صدای خنده های پسران هرزه ای که چادر دختر را مسخره
میکردند. بیچاره آن دختر اشک چشمش را پاک کرد و خواست به طرف چادرش برود
که از بین جمع پسری آرام چادر دختر را برداشت, تمیزکرد و به طرف دخترآمد.
لحن صدایش هنوز در خاطرم هست.
آرام گفت: خواهرم تبریک میگویم سلاح بزرگی همراهتان هست.
از خنده های پسران اینجا ناراحت نباش, اینها رسم مرد بودن را نمیدانند.
سپس لبخندی زد و ادامه داد:دلگیر مباش خواهرم, چادرت رامحکمتربگیر.
و من چقدر آن لحظه احساس سرخوشی کردم, وقتی که دانستم هنوز هم هستند انسانهایی که بوی "مرد" میدهند.
"چادرت را محکم تر بگیر خواهرم نترس.....
بگذار گرگها هرچه میخواهند زوزه بکشند.
امام علی (ع)
لا تَفرِحَنَّ بِسَقطَةِ غَیرِکَ لا تَدری ما یُحدِثُ بِکَ الزَّمانُ ؛
از زمین خوردن کسى شاد مشو ، که نمى دانى گردش روزگار
براى تو چه در آستین دارد.
غررالحکم
همیشـــه نمـــے شود خود را به بـــے خیـــالـــے زد و گفــــت :
تنهــــا آمده ام ؛ تنهـــا مـــیروم …
یڪــ وقـــت هــایـــے , شایـــد حتـــــے براے ساعتـــے یا دقیــقه اے ؛
ڪــم مــی آورے …
دل وامانـــده ات یــڪــ نفـــر را مـــــے خواهــد
ڪـــــﮧ تـــا بینهـــــ ـایـــت عاشقانه دوستـــَش بدارے …!!!
دل سپردن
آری ، حکایتی است دلپذیر
لیکن دل را نشاید به اسارت دادن
که تنها دستهای حیات ، خانه دل است و بس!!!!
سر عشق و محبت رازی نیست که بتوان در بر هر کسی از آن سخن گفت، چه بسا انسانهایی که تا آخر عمر از این لذت بی خبر مانند. تو که قدم در این راه گذاشته ای باید مصمم و بی پروا پیش بروی و بدانی که عشق طوفانی است که تنها کسانی از آن به سلامت عبور خواهند کرد که عزمی آهنین و روحی به وسعت دریا داشته باشند که این کار هر کسی نیست.
انسانی متعهد و وفادار به عهد خود هستی و چون در راهی پا گذاشته ای هرگز به بی راهه نمی روی. دلت پیش دلداری است که تمام زیباییها و لذتهای زندگی را با او می خواهی. دیگران پیشنهاداتی به تو می کنند که تو حتی حاضر به شنیدن آن هم نیستی. بدان که این ثبات قدم پایداری تو را به مقصود خواهد رساند. منتظر فرداهای بهتر باش.
همیشه میشه تموم کرد
فقط بعضی اوقات دیگه نمیشه دوباره شروع کرد...
پشتِ سرِ اونی که رفته زانو زدن اشتباس !!!
یادمان باشد که “نماز میت” سجده نداره ..
امام صادق علیه السلام فرمود:
زن همانا گردنبندى است، نیک بنگر که چه گردنبندى را به گردنت آویزان مىکنى.
انما المراة قلادة فانظر ما تتقلد.
وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۳۳
مورد داشتیم زن و شوهره دعواشون شده
و زنه میخواسته قهر کنه بره خونه باباش،
بعدش یادش افتاده خونه باباش وای فای نداره!!
هیچی دیگه شام قرمه سبزی پخته و الانم کلی خوشبختن
....
اونوقت میگن تکنولوژی گند زده به زندگی!!!