یا ضامن … می خواهم امروز …
شبیه بی قراری چشمهای آن آهوی بی پناه نگاهتان کنم!!
آقا به داد دل مریضم برس…………
یا مولا ضامنم شو………….
ضامن توبه ام شو..........
هم پیش خدا………..
هم پیش خودم……………
♥•٠·
حضرت امام رضا (علیه السّلام) می فرمودند: کسی که به زبان طلب آمرزش کند و
در دل از گناهان خود پشیمان نباشد خویشتن را مسخره کرده است.
منبع:مجموعه ورّام جلد2 صفحه110
ایها الرئوف؛ گـاهی .. نگـاهی ...
روی ﻓﺮش دل ﻣﻦ ﺟﻮﻫﺮی از ﻋﺸﻖ ﺗﻮ رﯾﺨﺖ...
آﻣﺪم ﭘﺎک ﮐﻨﻢ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ را ، ﺑﺪﺗﺮ ﺷﺪ...
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ “ﮐﻢ ﮐﻢ” ﺍﺗﻔﺎﻕ میفته
ﭘﺲ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ “ﯾﻬﻮ” ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸﯽ
ﮐﻪ خیلی ﺩﯾﺮ شده واسه دوست داشتن پدر و مادرت
رودها در جاری شدن
و علف ها در سبز شدن معنی پیدا می کنند
کوه ها با قله ها
و دریاها با موجها زندگی پیدا می کنند
و انسان ها
همه ی انسان ها
با عشق، فقط با عشق
در بدترین ما آنقدر خوبی هست
و در بهترین ما آنقدر بدی هست
که هیچ یک از ما را شایسته نیست که از دیگران عیب جویی کنیم
...ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩ
...ﺍﮔﺮ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﺎﺩﺭﺳﺘﯽ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺑﮑﻨﻢ
...دنیا ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻼﺷﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺍﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ
...ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﺪ
...ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺷﺒﯿﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮﯾم
عده ای هزار سال از حسـین فاصله داشتند
اما با حسـین بودند
عده ای هم کنار حسـین،
امّا گویی هزاران سال از او دور بودند.
فرو کردن حرف حساب تو مغز یه آدم بی شعور
یه چیز درست تو همین مایه هاست . . . ! ! !
کیا قبول دارن . . . ؟ ؟ ؟
خــیــانــت هــمــیــشــه . . .
در اوج اعــتــمــاد اتــفــاق مــی افــتــد . . . !
مثل ذرات هوا میخواهم
کوه در حسرت یک جرعه طنین
من تو را مثل صدا، مثل صدا میخواهم
***
تو به من نزدیکی
مثل خورشید به گل
مثل تصویر به آب
مثل آواز قدمهای دو همراه به پل
با حضور تو نمیترسم ازین تاریکی
***
با تو از خلقتم آگاه شدم
با تو فهمیدم انسان هستم
من تو را مثل خدا میخواهم
بگذار
راحت و ساده بگویم، یارا
من تو را میخواهم
هیچوقت نمیگم گشتم نبود نگرد نیست صادقانه بگویم،اتفاقا گشتم بود ولی مال من نبود بگذار دیگری بگردد شاید مال او باشد..
بعضی ها را میتوان خواست اما نمیشود داشت !
بعضی ها را باید یواشکی از دور دوست داشت !
بعضی ها را نباید خواست ! نباید دوست داشت !
اما دل است دیگر
اسیر این نگاه بیقرار
میخواهد و دوست میدارد ...
حجاب حضرت فاطمه زهرا(س)
پیامبر اکرم (ص) همراه با مرد نابینایی به خانه فاطمه (س) آمد ، بلافاصله فاطمه (س)خود را کامل پوشاند.
رسول خدا (ص) فرمود : چرا خود را پوشاندی با این که او تو را نمی بیند ؟
فاطمه (س) فرمود : ای پیامبر خدا! اگر او مرا نمی بیند ، من که او را می بینم و او بوی مرا حس می کند!
پیامبر اکرم فرمود : گواهی می دهم که تو پاره دل منی.
یه خانوم واقعا مومن و متدین
حتما قل از خروج از منزل
این چیزا رو چک میکنه
1-از همسرم اجازه گرفتم یا پدر مادرم رو در جریان گذاشتم.
2-موهام کاملا توئه
3-لباسم تنگ و چسبنده نیست
4-ساق دستم پوشیده است
5-جورابم نازک نیست
6-آرای و لاکم رو پاک کردم
7-لباس یا ادکلنی که توجه نامحرم رو جلب کنه استفاده نکردم
8-چادرمو سر کردم.
خدایا:
به تو پناه مى برم از اینکه در آراستن صورتم چنان مشغول شوم که از اصلاح سیرت خود باز بمانم
خدایا:
سیرت را تو مى بینى, صورت را دیگران, شرم دارم از اینکه محبوب دیگران باشم و منفور تو.
پس خدایا:
خوش سیرت و خوش اخلاقم کن که اول محبوب تو باشم .
به لقمان گفتند..
ادب از که آموختی..
تفکری کرد و گفت..
بر سر تخت سلیمان نبی حک بکنید..
مقتدای همه با ادبان عباس است..
اللهم ارزقنی کربلا..
دلتان را درگیر چیزهایی که از دست رفته نکنید
که ذهنتان از آماده شدن برای چیزهایی که هنوز نرسیده، باز میماند.
امام صادق علیه السلام
لا تشعروا قلوبکم الاشتغال بما قد فات، فتشغلوا أذهانکم عن الاستعداد لما لم یأت.
«اصول کافى» 2/ 316.
میگن گرگ وقتی میره زیر ماشین وزخمی میشه به زور خودشو میکشونه اونور جاده....
انتظارنداره کسی کمکش کنه وزخماشو ببنده..
انتظار نداره کسی یه کاسه آب بزاره جلوش...
فقط میواد بره یه جایی کز کنه وبا درد خودش بسازه بره یه جایی که حداقل کسی بهش سنگ نزنه!!!
میدونی رفیق؟؟؟
دارم خودمو میرسونم اونور جاده...
نمی خوام بغلم کنی...
نم خوام حالمو بپرسی یا زخمامو ببندی...
فقط..فقط اون سنگی که تومشتت قایم کردی یا بنداز زمین یا همین الآن بزن وبعدش برو!!!
خیلی خستم رفیق...خیلی خستم ولی امان ازروزی که دوباره پاشم....!!!
به بعضیا هم باید گفت:
عزیزم اونی که باید عوضش کنی
اخلاقته
نه
سیم کارتت...
پروردگارا
اعتراف میکنم که گه گاه از مشکلات زندگی
خسته میشوم
و معرفتم کمرنگ میشود
ای خدا
مگذار به سبب خستگی هایم تو را فراموش کنم.
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
سیبها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد و غبار
قبلا این صحنه را… نمیدانم
در من انگار میشود تکرار
آه سردی کشید، حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت: آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم…
دست من را بگیر، گریه نکن
مرد گریه نمیکند پسرم
چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بیتفاوت ما
نالههایش فقط تماشا شد
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن! این صدای روضهی کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانهای مشکی است
کوچه را چون دوباره مینگرم
تا مدینه دلم کند پرواز
گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
راستی! فاطمیه آمد باز …
┘◄ شاعر: سیدحمیدرضا برقعی
.
.
.
السلام علیک یا صدیقه شهیده (س)
دل من گم شد،اگر پیدا شد
بسپارید امانات رضا(ع)
واگراز تپش افتاد دلم
ببریدش به ملاقات رضا(ع)
از رضاخواسته ام تاشاید،
بگذارد که غلامش بشوم
همه گفتند محال است ولی،
دلخوشم من به محالات رضا(ع)